شناخت خود

شناخت خود

شناخت خود :بارها با اين سوالات كه ما چه كسي هستيم و چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم ،قابليت هاي ما چيست ؟مواجه شده ايم. واقعيت امر اين است ما همان كسي هستيم كه آن را ساخته ايم!

 

ما دقيقا همان چيزي هستيم كه آن را ساخته ايم خوب يا بد ،اين ما هستيم. اما خيلي از انسانها از خودي كه هستند فرار مي كنند و آن را نمي پذيرند در واقع دچار نوعي انكار مي شوند . اما چه ضرری براي ما دارد كه نخواهيم خودمان را بپذيريم و يا چه منافعي دارد ؟

وقتي خود را نمي پذيريم مسلما اولين مرحله اين است كه شناختي از خود پيدا نخواهيم كرد يعني نقاط قوت و نقاط ضعف خود را نمي توانيم ببينيم ،در نتيجه سردرگم مي شويم و بعد از مدتي بي هدفي احساس پوچي خواهيم كرد.پذيرفتن خودمان با هر نقص و يا كمبودي نشان دهنده عزت نفس ما و بالا بودن اعتماد به نفس ما است .تا زماني كه خود را نپذيريم نمي توانيم تغييري داشته باشيم و همچنان سردرگم خواهيم بود.

 

تمرين پذيرش خود به همان گونه كه هستيم نقش بزرگي مي تواند در آرامش و موفقيت ما داشته باشد.البته زماني مي توانيم به پذيرش دست پيدا كنيم كه آگاه شويم تا چرا مي خواهيم خودمان را بپذيريم.نقطه قوت ما دقيقا شناخت خود است و رشد از زماني اتفاق مي افتد كه خود را بپذيريم.

منافعي كه پذيرش خود برايمان به ارمغان مي آورد اين است كه سبك زندگي ما از انكار خارج مي شود.انكار آن قسمت از زندگي من است كه با وجود دردسرهاي بزرگي كه در زندگي شخصي ام دارم به من مي گويد هيچ مشكلي پيش نيامده است و يا اصلا مهم نيست و باعث مي شود كه من به بيخيالي برسم. مثل شخصي كه سيگار ميكشد، انكار در او به اين صورت است كه مي گويد اصلا سيگار چيز بدي  نيست احساس بدي نداشته باش و به زندگي با سيگار ادامه بده، بنابراين همه تعجب مي كنند كه چرا شخصي با وجود علم بر اين كه سيگار باعث تخريب ريه او مي شود و يا سرطان آور است و يا دندانهاي او را خراب مي كند باز هم به سيگار كشيدن ادامه مي دهد.

 

 

اين كار مغز ما است كه يك كار اشتباه را طوري جلوه مي دهد كه احساس عذاب وژدان ما كم شود تا بتوانيم راحت با دردي كه وجود دارد زندگي كنيم .ولي اگر دائما بخواهيم از اين مكانيسم مغز استفاده كنيم دچار نوعي بيماري مي شويم و سبك زندگي ما تغيير پيدا خواهد كرد كه به اين بيماري انكار مي گوييم و انكار مانع پذيرش خود واقعي ما مي باشد.

شروع تغيير از زماني اتفاق مي افتد كه ما خود را پذيرفته باشيم چون سر خط را پيدا كرده ايم. اگر به عنوان مثال شخصي دچار طلاق شده است بايد شرايط فعلي خود را بپذيرد به همان گونه كه وجود دارد .روبرو شدن با واقعيتها به ما آگاهي بيشتري مي دهد و باعث كمك در روند شناخت خود مي شود.

داستاني درباره شناخت خود و باور

روزي دو عقاب در قله كوهي زندگي مي كردند و يك شب لرزه اي به زمين مي افتد و يك دونه از تخمهاي عقاب به پايين كوه قلت مي خورد و از قضا مرغ و خروسي هم آنجا زندگي مي كردند .صبح كه از خواب بلند مي شوند مرغي بر اساس قريضه اش به سمت تخم مي رود و روي آن مي نشيند .آن جوجه عقاب از تخم در مي آيد و با مرغها شروع به زندگي مي كند.

 

 

خواهر و برادرهاي آن عقاب هم در بالاي كوه زندگي مي كنند و آنها در آنجا شروع به پرواز كردن مي كنند و اين جوجه عقاب ما از پايين آنها را مشاهده مي كند و به مرغ مادر مي گويد اي كاش من هم مي توانستم پرواز كنم. مرغ با خنده به او مي گويد مگر ما مي توانيم پرواز كنيم ،چه آرزوهايي داري! تو هم يك مرغ يا خروسي مثل ما فقط قيافه تو با ما كمي فرق دارد.

روزي خواهر برادرهاي او با ديدن اين جوجه عقاب ما به سمت او مي آيند و مي گويند تو چرا پرواز نمي كني. جوجه عقاب را به لبه پرتگاهي مي برند و به او مي گويند پرواز كن.اما او با باور اينكه يك مرغ است و نمي تواند پرواز كند ، هر كاري آنها كردند او پرواز نكرد.بنابراين به او گفتند كه پيش آن مرغ و خروسها برو چون نميخواهي از حوزه امن خود خارج شوي.آن عقاب برگشت و سالها با اين باور كه يك مرغ است زندگي کرد تا اینکه مرد.

 

آقاي دارن هاردي مي گويد اگر مي خواهي تغييري كني و به يك موفقيت برسيد و عاشق آن هدف هستيد،بايد بدانيد چندين شكست خواهيد خورد و اگر عاشق هدفتان باشيد مي توانيد بعد از شكست ها يك روز به موفقيت برسيد.

انگيزه ايجاد كنيد براي شناخت خود

انگيزه پلي است براي اينكه به موفقيت هاي مستمر برسيم و اما اين انگيزه را از كجا بياوريم ؟

براي خود دفترچه اي يادداشت تهيه كنيد و لذتهايي كه بعد از رسيدن به موفقيتي را کسب خواهید کرد  يادداشت كنيد.آن لذتها برايتان ايجاد انگيزه مي كند .

به عنوان مثال قبل از نوشتن كتابم با نام «جادوي سفيد » در زمينه آرامش و چگونگي رسيدن به آرامش حقيقي با تمام سختيهايي كه اين مسير برايم داشت تصويري فقط از لحظه چاپ آن و هديه دادن به استادم و همسرم باعث دلگرمي من شده بود و تصويري ديگري كه مي توانم به ديگران كمك كنم تا از دردها و رنج هايشان كاسته شود.اينها انگيزه هايي بود كه براي خود ساخته بودم بنابراين مسير برايم كمي روشن تر و لذت بخش تر شده بود.

 

از كجا شروع كنم

هيچ نقطه دقيقي براي شناخت خود و تغيير وجود ندارد براي همين است كه افراد زيادي منتظر مي مانند كه معجزه اي رخ دهد تا آنها تغيير كنند و يا خودشناسي را شروع كنند و با همين روش عمرشان تمام مي شود و حسرت روزهاي لذت بخشي كه مي توانستند خلق كنند را از دست مي دهند.

روزي استادم در اين باره به من گفت صفحه كاغذي را صاف بر زمين بگذار و خودكاري بردار و دقيقا به فاصله بيست سانتي از كاغذ رها كن .وقتي خودكارم را رها كردم نقطه اي در كاغذ افتاد و به من گفت دقيقا از اينجا شروع كن.

او با اين بازي به من فهماند كه شروع شناخت خود و تغييرات هيچ نقطه آغازي ندارد پس منتظر نباش و فقط يك اقدامي انجام بده بعد از آن مسير خودش باز مي شود.

 

به اشتراک بگذارید